۱۳۹۵ مرداد ۹, شنبه

شعله پاکروان: شهرام احمدی در چند قدمی اعدام است



شعله پاکروان مادر ریحانه جباری طی نامه‌یی با عنوان ”اعدام نشانه بربریت است - شهرام احمدی در چند قدمی اعدام است “ درباره نجات جان این زندانی محکوم به اعدام نوشت: «تنها چاره در این است که همه‌مان یکصدا بگوییم نه به اعدام. از هر راهی برای اعتراض به اعدام استفاده کنیم. هر قدمی را برداریم تا طنابی از گردنی
باز شود. هر چوبی لای چرخ ماشین اعدام برود برابر است با نجات یک انسان.
رهایی از شر دیو اعدام همراهی میطلبد و همبستگی. عزم ملی… اعدام رسم کهنه‌ای است که باید به تاریخ بسپریم. ما در هزاره سوم زندگی می‌کنیم و می‌دانیم که اعدام نشانه‌ی بربریت است. نه به اعدام. چه با چوبه‌دار چه به شکل خاموش» .

شعله پاکروان: اعدام نشانه بربریت است - شهرام احمدی در چند قدمی اعدام است
شعله پاکروان مادر ریحانه جباری طی نامه‌یی با عنوان ”اعدام نشانه بربریت است- شهرام احمدی در چند قدمی اعدام است “درباره نجات جان این زندانی محکوم به اعدام نوشت: «سال گذشته با چهارتن از اعضای خانواده‌ی این مرد جوان، شهرام احمدی، ملاقات کردم. خسته و کوفته از دوندگیهای بی‌حاصل. پدر پیرش دیگر توان راه رفتن نداشت. خواهر و برادرش هم دست کمی از پدر نداشتند. اما زن جوانی همراهشان بود که چشمهایش به‌دنبال روزنه‌ای برای حفاظت از عشق بود. عشقی که سالهاست در زندان محبوس و دور از دسترس است.

با این‌که دیدن این تب و تابها و استرس کمر شکن، به نوعی یادآور همه‌ی بدو بدوهای هفت‌ساله‌ی خودم بود، اما بیش از هر چیز به مادر این پسر جوان فکر کرده و می‌کنم. زنی که کوچکترین فرزندش، همان که ته تغاری می‌گوییم را در یک شب تاریک و سرد، پشت دیوارهای سنگی زندان از دست داد. این زن تاب نیاورد و پس از اعدام بهرامش زمینگیر شد. بهرام 19ساله. اکنون با خطر اعدام شهرامش روبه‌روست.

لابد هر شب که چشمهایش را می‌بندد تا از شر فکرهای مزاحم خلاص شود یاد جمله‌هایی میافتد که در خانه‌اش زیاد تکرار می‌شود. جملات حقوقی و ماده و قانون. از آن حرفهای سخت و سنگین هیچ نمیفهمد. اما می‌داند معنی این تب و تاب چیست. یک جمله: شهرام در چند قدمی اعدام است. این جمله به زبان کردی در سرش میپیچد. صدای گرومب گرومب قلبش را می‌توانی بشنوی وقتی به سینه میکوبد.

کاش این‌قدر بی‌مهری گسترده نبود. کاش انسان ارزش داشت. کاش می‌شد این زن را از شکنجه‌ی اعدام دومین جوانش رهاند. راهی هست؟ می‌گویند ماده‌ی فلان و تبصره بهمان. می‌گویم اینها را پیش از این آزموده‌ایم. بی‌فایده است. قضات و دیگر مسئولان در برداشت و تفسیر ماده‌ها و تبصره‌ها آزادند و حتماً برداشتی می‌کنند که درها برای شهرام و دیگر محکومین بسته بماند. آنان اگر می‌خواستند تفسیر به نفع متهم بکنند حکم اعدام صادر نمی‌کردند. امضایشان پای دستور کشتن جوانی گذاشته نمی‌شد.

گمانم تنها چاره در این است که همه‌مان یکصدا بگوییم نه به اعدام. از هر راهی برای اعتراض به اعدام استفاده کنیم. هر قدمی را برداریم تا طنابی از گردنی باز شود. هر چوبی لای چرخ ماشین اعدام برود برابر است با نجات یک انسان.

رهایی از شر دیو اعدام همراهی میطلبد و همبستگی. عزم ملی. همه‌ی مردم باید به این نتیجه برسند که زیان اجتماعی اعدام بیشتر از منفعتی است که عده‌یی از آن می‌برند. اعدام رسم کهنه‌ای است که باید به تاریخ بسپریم. ما در هزاره سوم زندگی می‌کنیم و می‌دانیم که اعدام نشانه‌ی بربریت است. نه به اعدام. چه با چوبه‌دار چه به شکل خاموش» .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر