۱۳۹۴ اسفند ۱۱, سه‌شنبه

استیصال وزارت ، دنائت یک تواب حقیر (سینا دشتی)



نبايد هيچ وقت به رژيم آخوندى كم بهاء داد. از دشمنى مثل رژيم و دستگاه وزارت اطلاعات انتظار به به و چه چه هم نباید داشت ، وظيفه ى آنها ، نابودى تو ئى است كه در مقابل رژيم ايستاده اى ، پى بردن به مطامع مرحله اى و سياست هاى رژيم إيجاب ميكند كه حركتهاى او را رصد كرد ، مطالبش را خواند و تحليل كرد . در اين منظر، مطالعه ى مطالبى كه از طرف ايرج مصداقى بر عليه مجاهدين و مقاومت 

ايران منتشر ميشود بسيار در مصرف وقت صرفه جوئى ميكند چرا كه ديگر نيازى به خواندن بقيه ى سايتهاى وزارت اطلاعات مثل انتر لينك و ... نيست . او در ادامه ى مسير چانه زدن براى حفظ جان ، شركت كردن در گشت خيابانى و لو دادن، اكنون در بعد از رسوائى كامل و افشاء شدن تمام عیار ماهيت ، يك تنه و با يك قلم و با امضا هاى مختلف ، زحمت بار هيزم كشيدن را بر دوش گرفته و منتظر أقامت در طبقات ويژه در قعر جهنم آخوندى است .
اما این مزدور هر چقدر هم ميخواست در اثر خودشيفتگى بيمار گونه اش ، خود را مترقى و روشنفكر نمايش بدهد ، بالاخره مجبور بود در مقاطعى طينت اصلى و ماهيت خودش را نشان عام و خاص دهد ، دنياى سياست دنياى سناريو هاى در هم تنيده اى است كه دير يا زود ، بار اصلى خود را زمين خواهد گذاشت ،مصداقى يك تواب سابق است و اشتهای زيادى به كشتار مجاهدين دارد . از اين رو همه جا از او بعنوان "تواب تشنه به خون "ياد ميشود . وظيفه ى او تكميل حلقه ى استعمارى ارتجاعى ضربه زدن به رهبرى مجاهدين و مقاومت بوده و هست . اما در سالهاى گذشته مقاومت حماسى أعضاء و هواداران مجاهدين بدون سلاح چه در اشرف و ليبرتى و چه در سياه چالهاى ميهن بذر مقاومت به هر قيمت را مجددا در جامعه ى آخوند زدة ايران با فدا ى حداكثر آبيارى كرده اند . قهرمانان اين ميهن با به سخره گرفتن مرگ و اعدام ، با پذيرش و رقم زدن سرنوشت خويش ، با تقبل اعدام به مثابه ى اخرين تلاش نا موفق رژيم براى شكستن اراده ى سترگشان ، به نسل جديد ايران اموزش عملى داده اند كه الان اثر آن را در حركات شجاعانه ى اعتراضى در بيرون زندان اوين و به ميدان طلبيدن رژيم در مقابل جنايتهاى ساليان ، ميبينيم،

اما ، هم از طريق زندانيان سياسى سابق در تبعيد و هم از جانب برخى از دوستان در داخل كشور در سالهاى قبل نسبت به عملكرد اين تواب در زندان به شخص خود من اخباري رسيده بود ، كه وقتى انها را با يكى از مسئولين مقاومت در ميان گذاشتم ، ايشان با سعه ى صدر ى كه ما سالها شاهد آن بوده ايم ، خواستار خويشتن دارى بنده بودند . البته من به خودم انتقاد شديد ميكنم كه چرا مسئله را محدود به دوران زندان و فشار آن دوران ميديدم و به آن بهاى لازم را ندادم، اما از طرف ديگر دنياى سياست قانونمندى بسيار محكم و مشخصى دارد و آن هم اين است كه مسير موضعگيريهاى هر فرد و جريان سياسى در اساس تابع ماهيت واقعى آنها بوده و نميتوان تا أبد شتر سوارى دولا دولا كرد و در نهايت هر كسى بايد در نقطه یى كه معادل ماهيت واقعى اوست قرار بگيرد تا خلق الله بتوانند قضاوت کرده و تكليف خود را روشن سازند.
ورود به بحث تشعشعات مصداقى ، در چهار چوب سياسى صورت ميگيرد ، او موظف است كه با حمله و فرافكنى هاى بيمرز به مجاهدين و مقاومت اولا خط شناخته شده ى وزارت اطلاعات و دائره ى نفاق را پيش ببرد كه "البته خمينى " اين خط خيلى ساده تنظيم شده است ، محور بحث اين است كه "مجاهدين هم ناقض حقوق بشر هستند و بدتر از رژيم هستند و هنوز قدرت ندارند و واى به حال جنبندگان روى زمين و پرندگان در آسمان و نباتات و سنگها و كهكشان و زمين كه اگر قدرت به دست مجاهدين بيافتد با اين رهبرى كيش شخصيتى و اين اخلاق فرقه اى ، بلائى به سر همه خواهد آمد كه بيا و ببين ! البته رژيم خيلى بد است و مكروه است و فلان و بهمان ، اما چرا باید قيام و انقلاب كرد و در چاه بدتر از چاله افتاد؟ " . تمام فحاشى ها و جعليات و آسمان به ريسمان بافتن ها در اين قاب ارتجاعى -استعمارى كاربرد خودش را دارد و در جبهه ى جنگ روانى و فرسايشى رژيم عليه الترناتيو دموكراتيك ، خود زمينه ى استفاده و باز استفاده را پيدا ميكند. اين جنگ روانى مکمّل موشكها و گلوله ها و تبرها و چوبه هاى دار و تخت های شكنجه است كه از طرف رژيم براى مجاهدين در اين سالها مورد استفاده قرار گرفته است . مقايسه ى ساده ى عبارات و ماركهاى رذيلانه مورد استفاده توسط مصداقى با ادبيات سايتها و ديگر افراد وابسته به وزارت اطلاعات ، نشان از منبع مشترك اين اتهام و فحاشى هاست . پروژه ى "مصداقى" تلاش مذبوحانه براى منزوى كردن سياسى مجاهدين و مقاومت در مرحله ى اول ، و در مرحله ى بعد در هم ريختن مرزبندى هاى سياسى با رژيم و وزارت اطلاعات است كه شاخص آن مصاحبه با شاگرد جلادی مثل سعيد شاهسوندى كه توسط دوقلوى سيامى - سياسى مصداقى صورت گرفت و ، الان به تبليغ تز عدم وجود مبارزه در زندان كشيده شده است ، مصداقى مدعى است كه اين تبانى وزارت اطلاعات است كه زندانيان از داخل زندان ،پيام به ادامه ى مبارزه ميدهند ، او در تلاش برای ترويج بدبينى ، شك انداختن در مورد تلاش و مبارزات زندانيان مقاوم ، در جهت القای توانمندى رژيم در كنترل تمامى كنش واكنش هاى سياسى در ايران، است . يعنى در اخر خط چرا مبارزه بكنيم ؟
اما در وراى بحث سياسى ، تفرعن و خود شيفتگى مصداقى بيش از اينكه يك اخلاق فردى باشد ناشى از يك انحطاط شخصيتى در درون اوست كه از تسليم او به رژيم ناشى شده است ، ديگر فقط بحث دشمنى با مجاهدين و رهبرى انان نيست ، هر كسى كه در مسير مبارزه عليه رژيم قدم بر ميدارد از فتواهاى مصداقى در أمان نيست ، چرا که او مشابه همه تواب ها ، در مسیر سقوط شخصیتی به نقطه ای رسيده كه هر حركت از هر نوعى را نفى ميكند ، ديگر بحث مبارزه و پرداخت بها نيست ، تصور مصداقى از دنياى پيرامون تصورى محدود از سايه ى لرزان در هم شكسته شده ى خويش است ، او نه تنها از درك مفاهيم بنيادى مبارزه درمانده و از قافله ى حرمت و شرافت انسانى ،بسيار عقب مانده است ؛ بلكه در دنياى تنگ و تيره ى ذهن او افراد مستقل با رأى مستقل و توان و خواست پرداخت بها براى عقيده ، ياد آور شكست او به خود او هستند . براى همين است كه منتقدين خود را با صفتهایى از قبيل عروسك توصيف ميكند . در تصور او انسانها بازيچه هاى قدرت هستند و نميتوانند از خطر استقبال كنند ، نميتوانند به عقائد و آرائى پايبند باشند و در اين راه از جان و سلامت خويش مايه بگذارند بویژه اگر چشم انداز پيروزى دور باشد . نه ، مصداقى در راستاى قرار گرفتن در خدمت منافع ارتجاعى ترين و ضد بشر ترين حكومت تاريخ ايران ، و براى توجيه تواب بودن خود ، به انكار "هر چيز زيبا و هر چيز خوب" مينشيند و به فرمان وزارت گردن مى نهد ، او مامور شده كه ادعا بكند مبارزه مرد و تمام !
اين يك ادعا نيست ، تلاش ميكنم با چند مثال مشخص مطلب را برسانم. اول از خود مصداقى مينويسم ، او در مصاحبه با يك تلويزيون اینترنتی به اسم ميهن ميگويد :


"نامه هایی که از زندانها میفرستند و این یک باب شده است میبیند که هواداران مجاهدین نامه میفرستند از توی زندان بیانیه میدهد که آقا شرکت کنید در ویلپنت .یا اطلاعیه میدهند یا خاطرات سری سری از درون زندان می دهند و هیچ اتفاقی هم نمیافتد .این نیست که اینها نفرات قهرمانی هستند مطلقا از این خبرها نیست .دستگاه اطلاعاتی استفاده اش را میبرد اتفاقا این یکی دیگر به نظرمن توی زمین رژیم است .وقتی رژیمی که این همه دمکرات است که شما اطلاعیه بدهید برای شرکت در نمی دونم مراسم ویلپنت ، یا آنچه که در مورد رژیم میگویند دروغ است و رژیم نمیدونم یک رژیم باظرفیتی است یا شما اینقدر تو جامعه منفورید یا بدون پشتوانه هستید که میگوید بگذار بدهند تا به نفع ما بشود وگرنه که معنی ندارد که در یک نظامی که میگویی فاشیستی و دیکتاتوری و قرون وسطایی ، بعد بیایید اطلاعیه بدهید در دفاع از ارتش آزادیبخش .برای اینکه ارتش بی معنی است و کاریکاتور است و اون مراسم هم یک خیمه شب بازی است ."
متوجه ميشويم كه نامه ى زندانيان سياسى كه با تقبل خطر شكنجه و اعدام ، در راستاى مبارزه ى خود از درون زندان مطلبى را به بيرون إرسال ميكنند ، بازى اطلاعاتى رژيم تلقى ميشود . او مينويسد كه اگر يك زندانى در حمايت ازمجاهدين مطلبى بنويسد به معنى منفور بودن مجاهدين است و اينكه رژيم از انها ترسى ندارد و يا اينكه در رژيم ظرفيتى هست . در اين مطلب متوجه ميشويم كه در دنياى حقیر مصداقى ، امرى به نام تقبل خطر و پذيرش بها براى مبارزه جا نميگيرد ، پس مذموم است و بايد آن را كوبيد . مهم اين است كه وقتى مبارزه را جدى ببينيم و شرايط ان را به طور واقعى بپذيريم ، ديگر با هر عقيده و تفكر سياسى به عمل هاى تقريبا مشابهى ميرسيم ، كما اينكه در ادامه ى مبارزات جوانان ايران در دهه ى چهل شمسى و بعد از پايان يافتن دوران مبارزات رفرميستى، گروههاى مختلف از زواياى مختلف عقيدتى به مشى مسلحانه رسيدند . از بحث دور نشويم ، بحث زندانيان قهرمانى است كه از زير تيغ و داغ رژيم نامه مينويسند كه :
« اینجانبان اعلام می‌داریم با توجه به بازداشت، محاکمه و حبس غیرقانونی خود همچنان پای موضع خودایستاده‌ایم و تا سرنگونی رژیم ولایت سفیه به مبارزه خود ادامه خواهیم داد.
اسامی زندانیان سیاسی:
مسعود عرب چوبدار
حمید بابایی
شاهین ذوقی تبار
پیام باستانی
زندانیان سیاسی زندان گوهردشت - ۲۵بهمن ۱۳۹۴ »
آيا اين در زمين رژيم بازى كردن است ؟ آيا بر سر موضع ايستادن ناشى از منفور بودن در بين مردم است ؟ شايد در دوران تبليغ بى هزينگى ، اين موضعگيرى ، آب در خوابگاه مورچگان ميريزد؟ نمونه كه كم نيست ، از آخرين نامه ى زندانى سياسى ارژنگ داودى در مورد تحريم انتخابات ، كه در سايتهاى مختلف در مورد انتخابات آمده ، نقل قول ميكنم :
« از بيانيه زنداني سياسي ارژنگ داودي در مورد ضرورت تحريم نمايش انتخاباتي رژيم ولي‌فقيه
. سالهاست كه ما بوي تعفن استبداد مذهبي, فساد اخلاقي, اقتصادي و سياسي يك رژيم در حال احتضار را استنشاق مي‌كنيم و با چشمان خود مي‌بينيم كه نهادهاي قلدرصفت سرگردنه داري خود مخرب فقيه يكي پس از ديگري چنان در حال نابودي و اضمحلال است كه فضاي حاكم بر كشور, مالامال نارضايتي و درخواست عمومي براي تغييرات اساسي است. در پاسخ به اين درخواستها نيز دهها پيشنهاد مطرح شده كه همگي ادعا دارند كه اساسي و ريشه‌اي و يا حتي انقلابي هستند. ولي عملاً اين احساس را در وجود ما القاء مي‌كنند كه انگار از كسي كاري ساخته نيست؟! اشاعه انواع اين آدرس هاي غلط و ترويج اين‌گونه احساسات پوچ كه توسط مزدوران اطلاعاتي ـ امنيتي به‌طرزي گسترده در جامعه منتشر مي‌شود براي نيل به آزادي و استقرار دمكراسي در ميهن اهورايي بسيار خطرناك است.».
خوب است كه به نامه اى از يك فعال سياسى كه اين روزها ، از درون زندان آمده است نيز سر بزنيم و درمقابل او زانوى شاگردى به زمين زده و از او درس رفاقت و ايستادگى بياموزيم ،
امير امير قلى مينويسد :
رفقا، کارگران و زحمتکشان این نامه را در حالی می‌نویسم که به جرم آزادی‌خواهی در زندان جمهوری جهل و جور
اسیرم؛ اینک در شرایطی این نامه را می‌نویسم که گردن کشان به جرم ستم وهم و تباهی را می‌پرورانند و انسان‌ها
را به جرم انسانیت به بند ترازوی عدالت خویش به دارمی آویزند.
امروز سه شنبه ۲۷ بهمن ماه ۱۳۹۴ در بی‌دادگاه ارتجاع توسط جانی «صلواتی» به “۲۱ سال” حبس محکوم شدم. رفقا؛، کارکرد بشر خاموشی در برابر ظلم نیست که سمت برابری سمت ظلم و جور را نفی می‌کند و زندگی و مبارزه انسان‌ها هر دم این راز را می‌گشاید مگر جز این است که ظالمان و دیکتاتورهای سرمایه دار چنان چهره برابری را مخدوش کردند که برخی وجدان‌ها به‌سختی و دیر‌تر بیدار می‌شود، برخی سریع‌تر برانگیخته می‌شوند و برخی هرگز بیدار نمی‌شوند با این حال برخی پیش از وقوع فاجعه به افشاگری پرداخته و فریاد بر می‌آورند. بی‌تردید که ما «کمونیست‌ها» همیشه به ستم مجالی نمی‌دهیم شاید هم به همین دلیل است که بزرگی گفت: “کمونیست‌ها مردمی هستند با سرگذشتی ویژه”
عزیزان؛ مردم هرگاه قساوتی را از حاکمان می‌بینند و بازگشت میان شکست و تسلیم طلبی سخت است، به‌عقب بر می‌گردند. و چهره پیروزی به دیکتاتور می‌دهند و این‌گونه است که ظالمان برانسان‌ها می‌تازند. مدارا کردن و یا خواستار اصلاح حاکمان ظالم همیشه به پایداری ظلم کمک می‌کند. مقاومت وعزم استواری و سازش‌ناپذیری “۳۸ ساله” آزاد مردمان و انقلابیون واقعیتی قابل‌انکار است که امید را زنده نگه‌داشته است.

همگان آگاه‌اند که نسل جدید انقلابیون و وراث این راه با فجایعِ چون “اعدام‌های موسمی” و “کشتار درمانی‌ها” و یا”قتل‌های زنجیره‌ای”و یا”سرکوب‌های عریان خیابانی” ظالمان و سردمداران دوره‌ای حکومت روبرو هستند. هرچند ضعیف لیک با دشمنی نیرومند سرکار دارند ولی از آن هراسی ندارند. من نیز چون دیگر وارثان خاک و حقیقت بی‌هیچ چشم‌ داشتی تا به ‌پای جان می‌ایستم و برای آزادی و برابری مبارزه می‌کنم و چون یاران، من نیز هرگز مقبول دیکتاتور نمی‌شوم و می‌دانم که آزادگی پدیده‌ای است که روی مردم تأثیر دارد همان‌گونه که به نگارش برگ‌های تاریخ در می‌آید..... .
من «امیر امیر قلی» فرزند خلق قهرمان ایران قطره‌ای از اقیانوس بیکران آزاد مردمان و کارگران و زحمت کشان این دیار تا به آخر هستم و به میراث پدران و بزرگانم وفادار خواهم ماند.

پس امروز رسا‌تر از همیشه فریاد می‌کشم، خطاب به دجالان و دیکتاتور‌ها، حسرت یک آه را به دلتان خواهم گذاشت
تا لحظه ی مرگ خم به ابرویم نخواهم آورد.

زنده باد آزادی زنده باد برابری زنده باد سوسیالیست
امیر امیر قلی اوین بند ۸
سه شنبه ۲۷ بهمن ماه ۱۳۹۴
( تأكيدها از من است )
باز هم به بخشهاى از اين نامه كه من در زير سطور آن خط كشيده ام بنگريم ، باز خوانى كنيم جز غزل زيباى سعدى چه ميشود براى اين قهرمان در زنجير نوشت ؟
ما را سرى است با تو كه گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سريم
رفيق امير ، سعيد شيرزاد ، ( چه نام برازنده ى ) ، نيز از درون زندان نامه ای مينويسد كه بخشى از آن را در زير می ا ورم :
نامه يك زنداني به زنداني ديگر: سعيد شيرزاد زنداني سياسي در بند4 سالن12 زندان گوهردشت نامه ای به علي (امير) اميرقلي زنداني سياسي بند8 زندان اوين نوشته است. متن نامه به اين قرار است:
به نام خلق محروم ایران سخنم را با گفته ای از رفیق «هوشی مین» رهبر کمونیست و انقلابی پیشین ویتنام آغاز می کنم. ”بين سوسيالسم و سرمايه داري دره عميق است كه ما كمونيستها مي خواهيم خاكستران دره باشيم”. امير جان رفیق نازنینم: در کمال بهت و ناباوری مثل پتکی که توی سرم خورده باشد خبر صدور حکم ۲۱ سال زندان توسط بیدادگاه ارتجاع و فاشیسم موسوم به بیدادگاه ضد انقلاب را شنیدم ٬ حکمی که تنها به جرم دفاع از خلق کوبانی برای تو صادر شده است.در پی این حکم ضد انسانی مانده ام که به چه کسی بنویسم به «شاهین» صدای اعتراضی که مرزهای جغرافیا را در نوردیده است یا به «داریوش» صدای همیشه جاودان و یا که به «مرجان» و صدای رها یی اش که از تو با مردمانش بگویند ویا .........رفیق جان همه اینها جز «داریوش» و «مرجان» و «شاهین» که صدایشان مثل وجدانشان فروشی نبوده و نیست هم آنانند که چشمهایشان را به روی قتل عام و جنایت جنگی در کوبانی و شرناخ و ماردین بسته اند و امان از روزیکه شاعری پست مدرن یا که هنرمندی کاسه لیسی و دستمال کشی از «بی بی سی» جون سر از زندان در بیاورد و زمین و زمان را یکی کنند و تمام مشکلات و بدبختی های جامعه برایشان در کلمه «یاد آر» خلاصه می شود.ولی رفیق جان این بار می خواهم با خودت سخن بگویم.این روز ها که زندان خانه ی من و تو شده است٬ خانه ای که خود خواستیم آنجا باشیم که با بودنمان به سوی ویرانی اش برویم و این راهیست که در سیر تکامل تاریخ نام هایی چون «مزدک» و «بابک»٬ «ستار» و «حیدر» و «میرزا کوچک خان٬» «ارانی» و «وارطان» و انقلابی ترین زمانه ی خویش «حسین فاطمی» را به خود به یادگار گذاشته است.تاریخی که «جزنی ها٬» «پویان ها»، «آحمدزاده ها»، «گلسرخی»، «دانشیان» و «همایون کتیرایی ها» را وتا همیشه فرمانده «حمید اشرف»، «مرضیه اسکویی ها»، «حنیف نژاد»، « بدیع زادگان» و «رضایی ها» را در خود نهفته است٬ سیر تکامل تاریخی که بدون نام «سعید سلطانپور» و «محسن فاضل» و «بهکیش ها» عقیم می ماند و هزاران هزارنامی که از آنها باید گذشت و به «شاهرخ زمانی» باید رسید که گوهردشت را به ستوه آورده بود.رفیق جان این کمتر از هیچ به نام «سعید شیرزاد» فرزند ناخلف خلق سرخ و قهرمان کردستان که نامش با «کاک فواد مصطفی سلطانی» و «صدیق کمانگر» و با لاله هایی چون «احسان فتاحیان» و «شیرین علم هولی» و «فرزاد کمانگر» پیوند خورده است به تو نوید می دهم که از هر قطره خون ما هزاران فدایی برمی خیزد و پوزه ی ارتجاع و فاشیسم را با تمام ارتش های ضد خلقی اش به خاک می مالد ٬ همانگونه که خون «صارمی ها» و «خسروی ها» جوشیده است و مقاومت زندان با نامشان پیوند خورده است.رفیق جان این روزها که با تاریخ پر ازنهضت جنگل تا رستاخیز سیاهکل و پیوند خوردن نام فدایی خلق با ظفار و اولین قربانیان قیام ۵۷ در به خاک و خون کشیده شدن رفقایمان در ترکمن صحرا و قتل عام های دهه ی ۶۰ و تابستان خونین ۶۷ تا سرکوب کارگران خاتون آباد و شهر بابک تا به همین روزها که دیگر رفقایمان به خاطر دفاع از مطالبات طبقه ی محروم جامعه با احکام سنگین روبرو می شوند به تو می گویم که تا آخرش ایستاده ایم و خطاب به آن دکانداران سیاسی و مدعیان به اصطلاح حقوق بشر تا به آن چپ های چپ کرده ازبیماری می گویم که برای جهان بی مرزمان تا آخرین قطره ی خون خود ایستاده ایم و....
. زنده باد آزادی و برابری٬ زنده باد سوسیالسیم، مرگ بر فاشیسم و ارتجاع
فدایی خلق ایران، سعید شیرزاد زندان گوهردشت ۲۹بهمن ماه۱۳۹۴

اما مگر ميشود از زندان و مقاومت نوشت و از على صارمى نگفت ؟ او كه به قول سعيد شير زاد و شير صفت ، مقاومت زندان با نامش پيوند خورده است . مگر ميشود ياد او را در باد پريشان نكرد و اسم او را در لحظات مستى و راستى فرياد نكرد؟ نه ،
به پيام على صارمى نگاه كنيم و از خود سئوال كنيم كه آيا كسى كه او و سازمان او و مقاومت او را منفور قلمداد ميكند تا كجا از رژيم ولايت فقيه تغذيه كرده و ميكند؟
بنام خدا
ولا تحسبنا الذين قتلوا في سبيل الله أموات بل أحياء عند ربهم یرزقون ...
بار دیگر در روزنامه خواندم که دادستان گفته بود که حکم اعدام شش نفر از هوادارهای مجاهدین خلق تایید شده
است و منتظر اجرا است.
باید از دادستان پرسید که مگر این 31 سال که شما به قدرت رسیده اید جزء مرگ ،فقر،وحشت و چماق چیز دیگری
هم برای این ملت به ارمغان آورده اید؟ اگر به دستاورد این31 سال نگاه کنیم ،اعدام ما 6 نفر چیز تازه ای نیست. نه
چی تازه ای است و نه تعجب بر انگیز بلکه تنها کاری است که از دست شما بر می آید.
شما مرتجعین زشت نا هنگام مگر جزء مرگ به مردم حاصلی داشته اید!
شما که این سان بر این ملت
تگرگ ذلت و فقر پریشانی و موهومات می دارید
به هوش باشید که روز انتقام خلق نزدیگ است
شب و روز لعنت و نفرین خلق بر گورتون جاری است
مپندارید که مردم غافلند
از یاد خواهند برد
چماق،زنجیر و دشنه و کهریزک
کشتار پی در پی
شخصی پوش و اوباشان
که با دستان باز می تازند بر مردم
اما در قیامت هم
همدم فرعون ،نرون ،چنگیز و دیگر قاتلان خلق تاریخ ساز خواهید بود
و در دنیا چون مشت گیرند درون کیسه سر بسته ای
دست عدالت می سپارند
و این دیری نمی پاید
شما داد نا ستانها
شما دادنا ستانهای بد توجیه گر احکام بی مبنای ،بی دادگاه
کجای این صف انسانیت ،اسلامیت
جا می کنی پیدا
نه، این ملت دگر با مستبدها عهد نمی بندد
با دروغ حیله و نیرنگ
به لب آوردی جان را
سفره خالی ز نون
سفر خالی ز نان
کودکان بی سرپرست
جامعه را در اعتیاد
چشم ها در مال غیر
با چه رویی باز حکومت می کنید
حرف می زنید
قول میدهید
خجلت نمی دارید
شرم هم حدی دارد
ولسلام
زندانی سیاسی علی صارمی
11 مرداد 1389

"آرى ، آرى جان خود در تير كرد آرش "
درخشش على آقا را در مرز بندى بين بشر و ضد بشر ، مرز بين نورو تاريك انديشى ، مرز بين رسالت انسان آگاه و مصمم و فداكار با تواب درهم شكسته و در هم ريخته را ميبينيد؟ اين مثال ها فراتر از يك بحث فردى، اما بيانگر يك حقيقت بسيار درخشان هم هست ، در مبارزه با رژيم ضد بشرى ولايت فقيه ، گلستانى از عقائد و آراء مختلف وجود دارد كه هر گل آن رنگ و بوى خاص خود را دارد اما در كنار هم ايستاده اند تا كسى جرّأت نكند مردم را به دلمردگى متهم بكند ودر مقابل در دنياى عداوت و دشمنى با مجاهدين هيچ چيز جز آداب و ادبيات رژيم ولايت فقيه نميتوان يافت. درماندگى وزارت اطلاعات در مقابل اين موج مقاومت وجه ديگرى از بحران همه جانبه ى هست كه كل رژيم ولايت فقيه را در بر گرفته است و زمانى كه مصداقى مامور ميشود كه در دفاع از رژيم و حمله به مجاهدين ديگر بار وارد ميدان بشود، در چنته ى پوسيده ى او هيچ چيزى جز انكار كل مبارزه وجود ندارد، مصداقى تعلقى به دنياى زندگان و اميدواران ندارد، پوسيدگى و انحطاط او قابل پوشانيدن در هيچ كفن و تابوتى نيست ، او ذره ذره ذره محو ميشود. اين مجازات سنگين تاريخ در مورد خائنين است كه نمونه هايش را بسيار داريم . او حتى زغال هم نيست كه سياهى زمستان را با خود حمل كند بلكه پودر و خاكستر شده و تمام شده است . مبارزه و مقاومت البته هنوز ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر