۱۳۹۴ اسفند ۶, پنجشنبه

فرهنگ لمپنی در رژيم آخوندي (محمود نيشابوري)



«آخوند هاي مكار كه آمدند، فرهنك ما را بيشتر آلوده لمپنسم كردند، واژه ها، صحيتها، همه چيز عوض شد. واژه هاي ارزشي ا زبين رفت، به جايش واژه هاي لمپني نشست. در حال حاضر كلاه مخمليها، با آن شكل و شمايل لمپنيشان چه در تظاهراتهاي رژيم و چه در انتخابات فعالند.

رژيم به لحاظ تاريخي شكست خورده است، همانند ساختماني كه در اثر زلزله ماهيت ر استحكامش را از دست داده، ويران و داغان است.آنچه كه رژيم ا ز اقتدار و... حرف مي زند، همه پوشال و دروغ است. انتخابات رژيم از ابتدا انتصابات بوده و خواهد بود.آن بذل و بخشش نمايندگان براي جلب توجه نفرات، مثل دادن بستني، كارت شارژ موبايل مجاني، ويزيت دكتر مجاني و هزاران وعده و وعيد ديگر نشان از شكست رژيم است»


لمپنسم:
در مورد فردی «لمپن» چیزهای بیشتر و تعاریف دقیقتری می توان آورد. آنها نیز چون دیگر آدمها متفاوت بوده و در جوامع مختلف جایگاه و رفتار متفاوتی دارند. فرهنگ لمپنیسم یا لمپنی و یا آنچه در زبان فارسی بیشتر با لاتی/جاهلی/گردنکشی و باجخواری از گذشته و بویژه از دوره قاجار رواج پیدا کرده ، در فرهنگ و جامعه ی ما ریشه ی گسترده ای دارد. چنانچه بیشتر مدارس پسرانه به شکل کاملا آشکار و غالبی این فرهنگ را رواج می دهند و بسیاری از شهروندان محترم در کودکی و نوجوانی در آموزشگاهها از الگوهای رفتاری لمپنی پیروی کرده اند. همین گونه است جو ورزشگاههای ما بویژه در فوتبال[Hooliganism]. طبعا بسته به رشته تحصیلی و مکان جغرافیایی آموزشگاه ، فضای این لمپنیسم متفاوت است. بزن بهادری و کتک کاری برای بیشتر پسرها و نوجوانان دانش آموز یک ارزش بوده و کم نیستند لشکر کشی های محله به محله و نزاع های جمعی و همه اینها گاه چنان حطرناک که با وجود خطر مجازات اعدام ، بارها منجر به مرگ جوانها شده اند. نگاهی بیندازید به دیدگاههایی که مردم از خود در اینترنت و در برابر «دگراندیشان» از خود به جای می گذارند، سراسر لمپن مآب، چرا که این مخفی ماندن و شناخته نشدن به هر ناتوان و ضعیفی این امکان را می دهد که با هرزه درایی و اهانت احساس بزرگی و گردنکشی کند.

متاسفانه در جامعه ی ما – از جنبه های گوناگون و در ارتباط با بسیاری از امور – این مشکل بزرگ فرهنگی ریشه دوانده و به آسانی نمی توان با آن پیکار کرد.
مثلا نمی توان تفاوتی در نحوه ی بیان آن جاهل سرگذر با آن مداح! شارلاتان، اهل بیت! که در روزهای ، محرم بسیار فعال است یا آن مغازه دار میلیاردر و یا حتتي گاهی فلان افسر پلیس وپاسدار، بسيحي در ايران که دارد آدم را ارشاد (بخوانید تهدید!) می کند ، نیست.
انگار همه چیز یک جورهایی بر می گردد به نظام ارزش گذاری در جامعه و بهایی که ما به هر فرهنگ گسترده می دهیم : اینکه می خواهیم آدمهایی فرهیخته داشته باشیم یا بزن بهادرانی که چون غرب وحشی می توانند خوب بزنند و بکشند و نا امن کنند.

÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷÷


اما در قشر «لمپن» شمار اينها از مرز نود درصد تجاوز مى‏كند. اين قشر كه از بدو پيدايش طبقات اجتماعى، شكل گرفت، در توليد و توزيع اجتماعى و خدمات مؤثر مرتبط با آنها نقش ندارد. عناصر آن معمولاً چند روزى معامله مى‏كنند، چند روزى پادويى و مدت زمانى طفيلى اين و آن هستند. به لحاظ فرهنگى هم با توجه به شرايط خاص جامعه وسعت و ژرفاى بيشترى را به خود اختصاص مى‏دهد. براى نمونه ذائقه آنها با فیلم فارسی ها باآن كافه به‏هم ريختن‏هاى معروف و خورد كردن پياز با مشت و خوردن آبگوشت و یا فیلم های هندی آبکی با آن بزن برقص های سه ساعته بی معنی بيشتر از فيلم‏ های معنا گرا هماهنگ است ودست بر قضا آمار نشان می دهد که این فیلم ها اتفاقا فیلم های پرفروشی هم هستند.
در واقع لمپنیسم در سینما به سه عنصر ناموس، عصمت و غیرت تكیه دارد و چون مردم بخشی از آرزو‌هایشان را در قهرمانان این فیلم ها می بینند از آن استقبال می کنند. چرا كه قهرمان لمپن فیلمهای لمپنیسم دقیقا مطابق الگو‌های ذهنی مردم رفتار می کند و بخشی از زندگی روزمره مردم را زنده نگه می‌دارد. به همین دلیل هم فیلم های بالیوودی اکثرا فیلمهای پر بیننده ای از کار در می آیند.
این ، تمام آن چیزی بود که در این مجال کوتاه می شد حول محور لمپنیسم گفت .



لازم به ذکر است که رژیمهای مرتجع مثل آخوندها،به دو دلیل عمده سعی در ترویج مناسبات و فرهنگ لمپنی دارند.

به دو دلیل عمده سعی در ترویج مناسبات و فرهنگ لمپنی دارند.
1. لمپنها در مواقع ضروری برای نجات آنها از مهلکه های سیاسی به میدان آورده می شوند و از آنها برای کشتار و سرکوب استفاده می کنند.
2. در اعمالی که فساد اجتماعی محسوب می شود ، از لمپن ها به عنوان پیشمرگهای خود بهره می برند مانند اعمالی چون دزدی، قمار ، فحشا و فروش تریاک و هرویین و مشتقات آن .
لمپنیسم در ایران : در ایران ظهور این افراد را در منازعات سیاسی و جریانات تاریخی هم دید‌ه‌ایم و چون تاریخ ما بطور نسبی از حاکمیت مطلق و استبداد جدا نبود و همیشه این قشر آلت دستی برای قدرت حاکمه بود ، نمی‌توان به آن ها لمپن گفت. اما چون در بین مردم این واژه معرف جاهل ها ، قمه‌کش ها ، تپانچه‌ کش‌ها و اراذل و اوباش است، ناگزیریم در بررسی تحلیل وجود این پدیده در ادبیات معاصر ایران و در تحلیل‌ها و برداشت‌های خود، از کلمه لمپن و لمپنیسم استفاده کنیم. به ویژه یکی از اصولی که مورد تاکید این افراد است « غیریت پروری » است. غیریت پروری می‌گوید: « هر که با ما نیست از ما نیست و دشمن ماست، دشمنی که باید نابود شود.»
ریشه های لمپنیسم درعرصه تاریخ و سیاست به دوره قاجاریه و جماعت باباشمل و لوطی و داش برمیگردد. دوران ١٢٠ ساله حکومت قاجاریه سرشار از وجود داش مشدی‌ها، جاهل‌‌ها، لوطی‌ها و قمه‌کش‌ها بوده است. از ناصر‌الدین‌‌شاه گرفته تا دوره استبداد صغیر که در دوره استبداد صغیر جاهل‌ها و لوطی‌های محله دوحی تبریز کم نبوده‌اند که آن همه قمه کشی می‌کردند. در جنگ میان ستارخان و باقرخان با سپاه استبداد، اجامر و اوباش تبریز بودند که قشقرق‌ها به پا کردند. در همان دوران پس از ناصر‌الدین شاه تا دوران زمامداری دوره دوم وثوق‌الدوله که داش مشدی‌‌های کاشان: نایب‌ حسن و برادرانش و سپس پسرانش چه فتنه‌ها که نیافریدند و چه آدم‌ها که نکشتند و چه جنایاتی که نکردند و حتی چندین سال حکومت مستقل کاشان به راه انداختند. و نکته مهم در خودنمایی و قدرت نمایی این گونه عوامل، حمایت نهانی و پنهانی حکومت از آنان بوده است.
در واقع دوره قاجار عصری است که این گونه عناصر در آن رشد و نموی غیر عادی داشته‌اند. زیرا حکومت از زور بازو و قلدری آنها برای مطیع کردن مردم و بستن زبان، گوش و چشم مردم استفاده می‌کرده است. مقتدر نظام، صنیع حضرت و آن اوباشهایی که غوغای میدان توپخانه را راه انداختند و حتی مرتکب قتل هم می‌شدند، از این جماعت بودند. جماعت اشرار دوره‌چی که محمدعلی شاه درجات سرتیپی و امیر تومانی به آنان داد، از این گروه بودند.
در دوران پهلوی هم شعبان جعفری‌(بی‌مخ) و دارو دسته‌اش را می‌بینیم که حرف و حدیث حضورشان از سال 1330 برسر زبان‌ها افتاد و در 14 آذر سلسله جنبان و کارگردان ماجرا بود و امیر تیمور کلالی و دکتر فاطمی، او و عده‌ای از چماق به دستانش را به خیابان‌ها فرستاده بودند تا مخالفین را سرکوب و آنها را سرجایشان بنشانند. از آنجا به بعد او آلت دست قدرت حاکمه می‌شود. او را جلو می‌انداختند، به عربده کشی وادارش می‌کردند، شهرت چاقو کشی او و رفقای عواtش را برسر زبان‌ها می‌انداختند و وقتی گرفتار می‌شد و به زندان می‌افتاد، فراموشش می‌کردند.
لمپنيزم در دوران حاكميت آخوندي نه تنها از بين نرفت بلكه به خاطر ماهيت ارتجاعي آنها بيشتر در جامعه رشد كرد.
در حال حاضر كساني كه در سركوب مودم به نحويي دست دارند از بالا تا پائين لمپنهاي دو آتشه رژيم است.ارتجاع اصولاً باعث رشد اين قبيل افراد ر ا مي دهد و از آنها دفاع هم مي كند.
به قول يكي از هموطنان از داخل كشور:« رژيم مرده اي است كه بايد دفنش كرد...»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر