۱۳۹۵ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

ضربة خوار كنندة مجاهدين بر رژيم، با طنيني جهاني، در آغاز سال نو



لغو سفر آخوند روحاني به اتريش، در روز 10فروردين، دو سه ساعت قبل از پرواز، بيانگر تلاش نافرجام رژيم تا آخرين لحظات بود تا علت اصلي كشمكشي كه بين رژيم و دولت اتريش در جريان بود، پوشيده و پنهان بماند؛ اما آن علت چه بود؟ سايت دولت روحاني دو روز بعد (12فروردين) اعلام كرد كه سفر حسن روحاني به اتريش به
«دلايل امنيتي» به تعويق افتاده است؛ اما يك روز قبل از آن، روزنامة اتريشي «دی پرسه» فاش كرد: «…دولت ایران از اتریش خواسته بود تا از برگزاری یک تظاهرات، همزمان با سفر آقای روحانی به وین ممانعت کند، اما دولت اتریش… با این درخواست مخالفت کرده است. هاینس فیشر، رئیس‌جمهور اتریش نیز دراین‌باره گفت: «ما همة اقدامات امنیتی لازم را انجام دادیم، اما اتریش نمی‌تواند تجمع و تظاهرات را ممنوع کند. حق تجمع در قانون اساسی اتریش ریشه دارد… در دموکراسی ما، تجمع ممنوع نمی‌شود». اعلام اين موضوع از سوي دولت اتريش، رژيم را به‌شدت در مخمصه قرارداد. پس‌ازآن بود كه علي لاريجاني رئيس مجلس ارتجاع، ناگزير پرده از علت اصلي برداشت: «بي‌توجهي دولت اتريش به درخواست… لغو مجوز راهپيمايي [مجاهدين] در جريان سفر آقاي روحاني به اين كشور علت لغو اين سفر بود» (شبكه2 تلويزيون رژيم 14فروردين 95). روشن است كه خود رژيم بهتر از همه می‌دانست اعلام اين موضوع به لحاظ سياسي چه معنايي دارد و چگونه تمام دنيا را بیش‌ازپیش متوجه موقعيت مجاهدين و مقاومت ايران به‌عنوان آلترناتيو و جایگزین سياسي رژيم رو به سقوط آخوندي می‌کند. بنابراين روشن است كه بر سر اعلام موضوع (پس از فاش كردن آن توسط اتريش) و چگونگي اعلام آن، چه تلاطمي و چه جنگي درون رژيم جريان داشته تا سرانجام، لاريجاني به‌عنوان مناسبت‌ترین نفر براي اعلام آن برگزیده‌شده است.
به دنبال اذعان به اين شكست خفت‌بار بود كه رژيم درصدد رفع‌ورجوع اين رسوايي برآمد، سايت حكومتي انتخاب نوشت: «… آن اقدام قاطعانه رياست جمهوري كشورمان در لغو اين سفر، مي‌تواند پيام روشني را به همه كشورهايي كه خواستار مراودات پسابرجامي با ايران هستند، مخابره كند. با اين مضمون:‌ ”ايران در مواجهه با [مجاهدين] به‌هيچ‌وجه حاضر به كوتاه آمدن نيست”…» و به‌این‌ترتیب بیش‌ازپیش بر وحشت رژيم از مجاهدين به‌عنوان نيروي آلترناتيو گواهي داد.
اين شكست و رسوايي در درون رژيم هم يك بازنده و قرباني اصلي داشت: وزارت اطلاعات! به‌عنوان ارگان اصلي جاسوسي و مقابله با مجاهدين و طبعاً اين سؤال در درون رژيم قوت گرفت كه اين وزارت بااین‌همه طول و عرض و بودجه چه غلطي می‌کند؟ چرا در برابر مجاهدين این‌قدر وامانده و درمانده است؟ چرا نمی‌تواند جلو تظاهرات و فعالیت‌های آن‌ها در خارج كشور را بگيرد؟ اینجا بود كه دژخيمان و پادوهاي وزارت اطلاعات آخوندي به صحنه آمدند تا به شيوة هميشگي جعل و دروغ، به گمان خود قدري قضايا را توجيه و رفع‌ورجوع كنند:
– اولاً با نشان دادن چشمة ديگري از دغل‌بازي و شارلاتانيزم، منكر چيزي شوند كه همه آن را در بلندترين ابراز سوزش سركردگان نظام، شنيده بودند: «…عدم حضور رئيس‌جمهور منتخب ايران در اين سفر دلايل گفته و ناگفته‌ي زيادي مي‌تواند داشته باشد که ماها به‌عنوان ناظران بي‌اطلاع از کنه ماجرا، نمي‌توانيم به‌روشني درباره‌ي آن اظهارنظر کنيم و بخصوص شخص دکتر روحاني، صلاح ندانسته و يا لازم نديده که در اين مورد توضيحاتي دهد…» (از سايت‌هاي زنجيره‌اي وزارت بدنام 25فروردين95).
– ثانیاً بخشي از تلاش‌های اين وزارت درمانده نيز معطوف به تقسيم تقصير با ساير وزارت‌ها و ارگان‌های رژيم بود. در اين رابطه، دژخيمي بنام هاشمي نژاد گردانندة يكي از شعب وزارت اطلاعات به نام هابيليان، وزارت خارجه و دستگاه ديپلماسي رژيم را مقصر اصلي جلوه داد و اين‌که توجهي به ظرفيت‌هاي ارائه‌شده از طرف آن‌ها نداشته است: «…برخورد با تبليغات و اقدامات دروغ و خلاف واقع عليه نظام … در سطح بين‌المللي [منظور افشاگري‌هاي مجاهدين است]، بر عهده دستگاه ديپلماسي کشور است که مي‌بايست با روشنگري و اقدام مناسب چنين اقداماتي را خنثي کند…» سپس براي توجيه درماندگي خود در برابر مجاهدين افزود: «…با اعلام خبر سفر آقاي روحاني به اتريش، [گروه‌هاي] معاند که در رأس آن [مجاهدين خلق] قرار دارد، با اعلام فراخواني تمامي نيروهاي خود را در اروپا براي حضور در اين تظاهرات گردآوردند، همچنان که در فرانسه نيز پيش از آن چنين تجمعي را سازمان داده بودند…» ( شعبه وزارت اطلاعات موسوم به هابيليان 24فروردين95)، اين شعبة وزارت اطلاعات به‌این‌ترتیب لو داد كه تظاهرات بزرگ «نه به روحاني» ايرانيان آزاده و هواداران اشرف نشان مجاهدين در روز 8بهمن در پاريس چه ضربة کوبنده‌ای بر رژيم و بخصوص بر روحاني وارد آورده كه از ترس تكرار آن در اتريش، سفر خود به اين كشور را لغو كرده و همة رسوایی‌ها و پيامدهاي سياسي آن را هم به جان خريده است.
به‌اين‌ترتيب بار ديگر به‌وضوح ثابت شد رژيم آخوندي هماوردي جز مقاومت، نمي‌شناسد. كما اينكه شقه و به‌هم‌ريختگي دروني آن‌هم معلول همين مقاومت سرسخت و استوار است؛ چراکه در دنياي عيني و در مسير تصادم اين دونیروی سراپا متضاد است كه شکاف‌هاي دشمن ضد بشري بارز می‌شود، هر كس دستي در آتش مبارزه‌ با اين رژيم داشته باشد و به قانونمند بودن حركات و پيشرفت‌هاي سياسي و تشكيلاتي باور داشته باشد، به‌خوبي درك مي‌كند كه اعتلا و پيشرفت سياسي مجاهدين و رشد و استحكام پولادين صفوفشان، هم امري تصادفي نيست و محصول حضور فعال در صحنة نبرد با اين ديكتاتوري خون‌خوار و آمادگي براي پرداخت بهاي آن است، در نقطة مقابل نيز محال است خط ضديت با مقاومت و هم‌سويي با دشمن ضد بشري با كريه‌ترين رياكاري‌ها و ضد دموکراتيک‌ترين مناسبات و روابط پنهان عجين نباشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر